کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح حضرت عباس علیه السلام

شاعر : جواد حیدری     نوع شعر : مدح     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

نام سقـا دیده ها را خوب گـریـان می کند           دیـدۀ پُـر اشک را سـقـا چراغان می کند

او بُود باب الحسین ذُخر الحسین عبدالحسین           عـالـمی را بر در ارباب مهـمان می کند


هرکه میگوید حسین آغوش بگشاید بر او           بر دل سینه زنـان لطف فـراوان می کند

دست داده تا بـگـیـرد دست هر افتاده را           این اباالفضل است برما لطف و احسان می کند

"خـلق می دانند در بهداری قرب حـسین           دردها را بیشتـر عباس درمـان می کند"

مادرش ام البنبن هم ضامن عشاق اوست           در قیامت شیعیان را شاد و خندان می کند

دست او بر دست زهرا روزمحشر دیدنی ست           دست او مشکل گشایی از محبان می کند

پیش او از معجر زینب سخن گفتن خطاست           این سخن عباس را زار و پریشان می کند

سی شب مـاه محـرم باید از عباس گفت           گفتن از او لطف مهدی را نمایان می کند

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : مربع ترکیب

آسمان امشب ز دامن جای گل ریزد ستاره           مـاه، سرگرم تماشـا مهـر مبهـوت نظاره

مرحبا ای ماه شعبان، ماه آوردی دوباره           ماه آوردی دوباره ماه، نه! یک مـاه‌ پاره


قلب آل‌الله خـرم، چـشم خـیـرالـناس روشن

خـانۀ مـولا شده از طلعـت عـبـاس، روشن

چشم دل بگشا که وجه خالق اکبر ببینی           شیـر ثـارالله را در دامـن حـیـدر ببـیـنی

بلکه در آغوش حیدر، حیدر دیگر ببینی           ساقـی عـترت کنار ساقـی کوثـر ببـیـنی

چـشـم شو تا بنـگـری آیینۀ حـق‌الـیـقـیـن را

شیـر ثـارالله و شمـشیـر امیـرالمـؤمنـیـن را

فاطمه! ام‌البنـین! شیـرخدا را شیر زادی           مرحبا! مادر که بر دست خدا شمشیر زادی

سـورۀ انـا فـتحنـا را بهیـن تفـسیر زادی           لشکر پیروز دشت کربلا را میـر زادی

شیرِ شیر داور است این پای تا سر حیدر است این

فاش می‌گویم که زهرا را حسین دیگر است این

روی داور؛ دست حیدر؛ خصلت و خوی رسولش           سیر معراج الهی هم صعودش هم نزولش

کیست این ریحانةالحیدر که زهرای بتولش           کرده در اوج سرافرازی به فرزندی قبولش؟

نقش پیشانیش باشد این که این یار حسین است

حضرت عباس، سقـا و علمدار حسین است

اوست آن عبدی که کس نشناخت او را جزامامش           ناتمامش خوانده‌ام خوانم اگر ماه تمامش

لرزه‌ها افکنده بر پشت سپاه کفر، نامش           از خـدا و انـبـیـا و اولیـا بــادا سـلامـش

شأن او شـأن امامت دست او دست کرامت

سایۀ قـدش قـیـامت تا قـیـامت راست‌ قامت

جز علی هرکس بگوید مدح او باشد شکستش           بوسه‌گاه مرتضی روی و جبین و چشم و دستش

گشت تقدیم خدا روز شهادت بود و هستش           دست از دست و سر و جان شست در عهد الستش

بر وفای عهد خـود تا پای جان استاد، آری!

هم شعار بذل جان سرداد هم سر داد، آری!

ای که با خون خدا ممزوجی و خون خدایی           دستگیر عالم و سردار دست از تن جدایی

نور چشم فاطمه، مصباح مصباح‌الهدایی           بلکه در روز قیامت بر شهیدان مقتدایی

تو عـلـمـدار حـسـیـنـی تـا ابـد یـار حسیـنی

شیر عاشورای خون و مرد ایـثـار حـسینی

بازوی فرزند زهرا دست از پیکر جدایت           چارده معصوم را باشد به لب ذکر ثنایت

بلکه هنگام ولادت کرده شیر حق دعایت           کیستی تو که امامت گفت جان من فدایت؟

ای هــمـه آزادمـــردان شـاهــد آقــایــی تـو

خـضـر با آب حـیـاتـش تتشـنـۀ سـقـایـی تو

آب دریا نعره زد تا جرعه‌ای از آن بنوشی           غیرتت می‌گفت باید چون دل دریا بجوشی

بین دریا تشنه باشی آب دریـا را ننوشی           مرحبا! تا آخرین خط عطش باید بکوشی

ای شـرار تـشـنـگـی نـور چـراغ مکـتب تو

بـحـر سـوزان تـب تو آب عـطـشـان لب تو

تــو دلـت آرام امـا آب دریـا بـی‌قـرارت           علقمه رفع عطش کرده ز چشم اشک‌بارت

بلکه دریا قرن‌ها گردیده بر گرد مزارت           آب شد خون جبین و گشت جاری بر عذارت

سوخت در آب روان بر تشنگان پا تا سر تو

شک ندارم اینکه زهرا خوانده خود را مادر تو

دل گرفـتار تـو امـا تـو گرفـتار حـسینی           جـان جانانی و با جانت خریدار حسینی

از ولادت تا شهادت محو دیـدار حسینی           بلکه فردای قـیامت هـم عـلـمدار حسینی

کیستی تو؟ کیستی تو؟ ای عطش آب بقایت

وقت جـان دادن پیـمبـر آب آورد از برایت

ای سلام آب بر لب‌های خشکت تا قیامت           ای پس از ایثار جان خویش هم یار امامت

یافته عشق و وفا از خون بازویت سلامت           سائل درگاه تـو آقـایی و جـود و کرامت

این تویی مولا! که منت بر سر میثم نهادی

نخل خشکش را ز بحر بی‌کرامت آب دادی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما  پیشنهاد می‌کنیم به منظور انطباق مطالب با روایات مستند و معتبر و انتقال بهتر معنای شعر، بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تــو دلـت آرام امـا آب دریـا بـی‌قـرارت           بحر، رفع تشنگی کرده ز چشم اشک‌بارت

مدح حضرت عباس علیه السلام

شاعر : علی کفشگر نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : غزل

ای آن که ز ادراک تو ایـمـان متـصوّر           از پنجۀ لا حـولِ تو... طوفـان متصوّر

بـا غـرّش تـان گـشـت قـیـامت مـتـبـادر           در عـلـقـمـه دریـای خـروشان متصوّر


نـام تـو نـمـوده ست جـهـان را مُـتـرنّـم           سـقّـایـی و بـا یـاد تـو بـاران مـتـصـوّر

«غیرت» رگ جوشیدۀ در گردن یار است           تـنـهـا بـه مـقـام تـو شـود آن مـتـصـوّر

دسـتـان تو آیـات بریده ست اباالـفضل!           گشته ست چنان سورۀ رحمان متصوّر

نـام تـو کــلــیــدِ ادب و روح نـجــابـت           در پـرسش تـاریـخ، کـمـا کـان متصوّر

در شـرح تو و دست تو عـالـم مـتحـیّـر           ایـثــار تـو در یـاد شـهـیـدان مـتـصـوّر

مشک و عَلَم و منصبِ سقّایی ات عباس           در ذهـن تو فـریـاد عـمـو جان متصوّر

بیچاره فراتی که به کامش نرسیده ست           هستی تو در آن ذهـن پـریشان متصوّر

تو غـرّش پنهـان عـلـی در عَـرَصـاتـی           در پنجـۀ ایـمـان تو طـوفـان مـتـصـوّر

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

مــادر مــاه بـنـی‌هـاشـم! قــمـر آورده‌ای           نـخـل امــیــد ولایـت را ثــمـر آورده‌ای

بـحـر مـوّاج کـرامـت را گهـر آورده‌ای           کـلک صنع کـبـریـایـی را اثـر آورده‌ای


هرچه در وصفش بگویم خوب‌تر آورده‌ای           بـر امیـرالـمـؤمنین زیبــا پسـر آورده‌ای

این پسر شمشیر و شیر عترت پیغمبر است

پای تا سر حیدر است و حیدر است و حیدر است

این پسر دست علی دست علی دست خداست           این پسر یک مطلع الانوار مصباح الهداست

این پسر تا حشر ثاراللّهیان را مقتداست           این پسر قربانی کوی حسین از ابتداست

این پسر دست خدا با دست از پیکر جداست           این پسر روح حسین ابن علی «روحی فدا»ست

این پسر ماهی است در بین دو مهرِ فاطمه

این بـود باب الحـسین و باب حـاجـات همه

بیت مولا، باغ جنّت، یاسمن، عباس توست           روح غیرت، جان آزادی به تن، عباس توست

هاشمیّون را چراغ انجمن، عباس توست           وارث شمشیر و دست بوالحسن، عباس توست

ملجأ و باب المراد مرد و زن، عباس توست           بت‌شکن: مولاعلی، لشکرشکن: عباس توست

این خـداونـد ادب، عـبد خـداوند است و بس

درشجاعت، در وفاداری، نظیرش نیست کس

کیست عباس آنکه وجه‌ الله محو روی اوست           آل هاشم را همه دل در کمند موی اوست

همچو خوی حیدر و زهرا؛ یقیناً خوی اوست           ذوالفقـار فاتـح خیبـر، خم ابـروی اوست

نخل سرسبز ولایت قامت دلجوی اوست           آبـروی آبـرومندان ز خاک کوی اوست

از دل گهـواره تـا امـواج خون در عـلـقمه

لحظه‌ای غـافـل نگردید از حسین فـاطـمـه

آفتاب طلعـتش خورشیـد رخسار حسین!           دیـدن رخسـار او، تکـرار دیـدار حسین!

از شب میلاد بودش دل، گرفتار حسین!           نقد جان در دست و سرگردان به بازار حسین!

با سر و با دست و چشم و تن خریدار حسین!           حامی و سردار و سقّا و علـمدار حسین!

با وجـود آن که خود مظلوم ظالم‌سـوز بود

مثل حـیدر عابد شب بود و شیـر روز بود

مادر سادات زهرا خوانده خود را مادرش           حـیـدرکـرّار می‌خوانـد حسیـن دیگـرش

عمّـۀ سادات می‌ بالد که باشد خواهـرش           ایستـاده با ادب حتّی ادب در محضـرش

آفـریـنش تـا قـیـامت تشنــه‌کام ساغـرش           حاجت کونین جوشیده است از خاک درش

در حریمش اکتفا کردن به یک حاجت کم است

کم مخواه از او که او باب المراد عالم است

او که بــا مـاه جـمـالـش عـالم‌آرایـی کند           او که بر خاکش سرافرازی جبین‌سایی کند

او که بی وی عشق هم احساس تنهایی کند           او که بـر خیـل شهیـدان نیـز آقـایی کـند

آل عصمت را ز اشک دیـده سقایی کند           خون خود را وقف بر گل‌های زهرایی کند

جسم‌ و جان و چشم و دستو سر دهد در راه‌ دین

گــل کـنـد تـقــدیـم ثـارالله از زخــم جـبـیـن

اوست سقایی که در آغوش دریا سوخته           هم زده آتش به دریا، هم به صحرا سوخته

همچو شمعی در شرار دل سراپا سوخته           آب گشتـه در میـان آب و تـنهـا سـوخته

مشک هم از اشک آن لبْ تشنه‌ سقا سوخته           مثـل تصویـرِ لبِ فـرزند زهـرا سـوخته

اشک صد ایّـوب می‌جـوشد به یاد صبر او

تـا قـیـامـت آب مـی‌گـردد به دور قـبــر او

ای خدا را تیـغ بُـرّان در نیـامِ اهل‌ بیت!           ای علی را شیر غرّان در کنام اهل‌ بیت

ای به رخسـارت تجـلاّی تـمـام اهل‌ بیت           ای مقامت در صف محشر مقام اهل‌بیت

هم به «نفسی انت» فرمودت امام اهل‌ بیت           هم به شمشیـرت نوشته انـتـقـام اهل‌ بیت

می‌رسد روزی که حق را باز هم یاری کنی

بـاز، بـازآیـی و بـر مهـدی عـلـمـداری کنی

تشنه‌ای و چـشم ما دریـا به پایت ریخته           دل رویِ دل در حریم با صفایت ریخته

فیض روح الله در صحن و سرایت ریخته           همچو باران استجـابت از دعایت ریخته

اشـک ثـار الله روی دست‌هـایت ریـخـته           بال حورالعیـن بَـر پـای گـدایت ریخـته

جوشد از خـاک درت اشک منـاجـات همه

بیشتر باشد به کویت عرض حـاجـات همه

مهر تو دین من، آیین من، ایمان من است           زخم‌هـای پیکـرت آیـات قـرآن من است

پای تا سر دردم و خاک تو درمان من است           با تو بودن از ولادت دین و ایمان من است

ذکر یا عبّاس درمان تن و جان من است           دست من خالی و مدحت دُرِّ غلطان من است

نـیـستـم قـابـل که گویم «میثم» کوی تـوأم

هر که هستـم یا ابـوفـاضـل ثـنـاگوی تـوأم

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن بوسۀ حضرت علی بر دستان حضرت عباس در وقت ولادت و داستان علت بوسیدن و... تغییر داده شد

غرق گل از بوسۀ دست خدا بازوی اوست           ذوالفقـار فاتـح خیبـر، خم ابـروی اوست

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

اشـک ثـار الله روی دست‌هـایت ریـخـته           بال حورالعیـن رویِ پای گدایت ریخـته

مدح حضرت عباس علیه السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای ماه هـاشمی سر و جـانـم فـدای تو            شـیـواتـریـن تـرانـۀ عـمـرم بـرای تـو

عشق از حضور چشم تو تکثیر میشود            جاریست عطر عشق و غزل در هوای تو


نـامت حـواس شعر مرا پـرت می کند            ایـنـجـا من و قلم؛ دل من کـربلای تو

آقـا دخـیـل بـسـتـه نگـاهـم به دستهات            من مـؤمـنم به مـعـجـزۀ دست های تو

تـو عـبـد صـالـحـی و سـلام نـمـاز ما            عـرض ارادتـیـسـت نـثـار صفـای تو

دریا هنوز چشم به راهت نشسته است            شرمنده اند آب و عـطـش از وفای تو

انـگـار واژه هـای من آتش گـرفـته اند            با یـاد هُـرم لـعـل لـبـت؛ از حـیـای تو

: امتیاز

مدح حضرت عباس علیه السلام

شاعر : یوسف رحیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : قالب شعر : ترکیب بند

بـایـد حـسـیـن دم بـزنـد از فـضـائـلت            وقـتـی حـسیـنی است تـمـام خصائـلت

تعبیرهای ما همه محدود و نارساست            در شـرح بی کـرانـی اوصاف کاملت


بی شک در آن به غیر جمال حسین نیست            آئـیــنـه ای اگـر بــگــذاری مــقـابـلـت

ای کاشف الکـروب عزیزان فـاطـمـه            غم می بری ز قلب همه با شـمـائـلـت

در آسـتـانـۀ تـو گـدایـی بـهـانـه اسـت            دلـتـنـگ دیـدن تـو شـده بـاز سـائـلـت

با زورق شکـستـۀ دل؛ سال های سال            پـهـلـو گـرفـتـه ایـم حــوالـی سـاحـلـت

بی شک خدا سرشته تو را از گل حسین

سـقـای با فـضـیـلت و دریـا دل حـسـیـن

تو آمدی و روشنی روز و شب شدی            از جنس نور بودی و زهرا نسب شدی

در قامتت اگرچه قیامت ظهور داشت            الـگـوی بـنـدگی و وقـار و ادب شدی

هم چشمهای روشنـت آئـینـۀ رجـاست            هم صاحب جلال و شکوه و غضب شدی

بـایـد که ذوالـفـقـار حـمـایـل کنی فقط            وقتی که تو به شیر خدا منتسب شدی

در هیبت و رشادت و جنگاوری و رزم            تو اسـوۀ زهیر و حبیب و وَهب شدی

در دست تو تلاطم شمشیر دیدنی ست            فرزند لافـتـایـی و شـیـر عـرب شـدی

فـرمـانــدۀ ســپــاهــی و آب آور حـسین

ای نـافـذ البـصـیـره ترین یـاور حـسیـن

بی شک تو صبح روشن شبهای تیره ای            خورشیدی و به ظلمت این شام چیره ای

تـسـخـیـر کرده جـذبـۀ چشم تو ماه را            بی‌خود که نیست تو قمر این عشیره ای

عصمت دخـیل تار عـبـای تو از ازل            جز بندگی ندیده کسی از تو سیـره ای

قدر تو را کسی نشناسد در این مـقـام            وقـتـی برای امر شـفـاعت ذخـیـره ای

ما را بس است وقت عبور از پل صراط            از تـار و پود بیـرق تو دستـگـیـره ای

چـشم امـیـد عـالـم و آدم به دست توست

باب الحسین هستی و پرچم به دست توست

فردوس دل همیشه اسیـر خیال توست            حتی نـگـاهِ آیـنـه مـحـو جـمـال توست

تو سـاقـی کرامت و لطف و اجـابـتـی            این آب نیست زمزمه های زلال توست

ایثار و پایمـردی و اوج وفـا و صبـر            تنها بیان مخـتصری از کـمـال توست

در محضر امام؛ تو تسلیـم مـحـضی و            والاترین خـصائـل تو امـتـثـال توست

فردا همه به منزلتت غبطه می خورند            فردا تمام عـرش خـدا زیر بال توست

باب الحـوائـجی و اجـابت به دست تو            تنها بخواه، عـالم هستی مجـال توست

ای آفـتـاب عـلـقـمـه: روحـی لـک الـفـدا

ای آرزوی فـاطـمـه: روحـی لک الـفـدا

ای آفـتـاب روشـن شـبـهـای عـلـقــمـه            سرو رشید خوش قد و بالای عـلـقـمه

داده ست مـشـک تـشنـۀ تو آب را بها            ای آبـروی آب، مـسـیـحـای عـلـقـمــه

وقتی که چند موج عـلـیـل شریـعـه را            کرده ست خاک پای تو دریای علقمه

لب تشنـۀ زیـارت لبهـات مـانـده است            آری نـگـفـتـه ای بـه تـمـنّـای عـلـقـمه

امروز دستهـای تو افـتـاد روی خـاک            تا پـا بـگـیـرد از دل صحـرای علقـمه

با وعده های مـادرت آسوده خـاطـریم            چـشـم امـیـد ماست به فـردای عـلـقمه

این عطر یاس حضرت زهراست می وزد            از سمت کـربـلای تو، سـقـای علـقـمه

شبهای جـمعه نـالـۀ مـحـزون مـادری            مـی آیـد از حـوالـی دریــای عـلـقـمـه

ام البـنـیـن و فـاطـمـه با قـامـتـی کـمـان

اینجا نشسته اند و شده آب روضه خوان

فرصت نـداد تا که لـبـی تر کـند گـلـو            دارد به دست، ماه حرم، مشک آرزو

می آید از کـنـار شـریـعـه شهـاب وار            بسته ست راه را به حـرم لشکر عـدو

طـوفـان تـیـر می وزد از بین نـخـلـها            حالا شـنـیـدنـی شده با مشک گـفـتگو:

«بسته ست جان طفل صغیری به جان تو            بر مشک آب نه که تـویـی جـام آبـرو

ای مشک جان من به فدای سر حسین            امـا تـو آب را بـرسـان تـا خـیـام او»

اما شکست ساغر و ساقی ز دست رفت            جاری ست خون ز بادۀ چشمش سبو سبو

با مشک پاره پاره به سوی حرم نرفت            تـا بـا امـام خود نـشـود بـاز رو بــرو

تـنـهـا پـنـاه اهل حرم بر نگـشته است            می بـارد از نـگـاه سکـیـنه: عمو عمو

در خیمه اوج بی کسی احساس می شود

خـورشیـد نـیـزه ها سر عـبـاس می شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

«بسته ست جان طفل صغیری به جان تو            تو مشک آب نه که تـویـی جـام آبـرو

مدح و ولادت حضرت عباس علیه السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

سـر سجادۀ دل؛ وقـت نـماز است هنوز            بهترین لطف دعا راز و نیاز است هنوز

عاشقیِّ من و ارباب چو راز است هنوز            این در خانه عشق است که باز است هنوز


پـس بـیـا عـاشـق جـود و کـرم یـار شـویـم

هـمـگـی مـست مـیِ نـابِ عـلـمـدار شـویـم

به روی دست علی ماه هویدا شده است            ایـن قـمـر آیـنـۀ هـیـبـت بـابـا شده است

به رخش شمس خدا محو تماشا شده است            در دل زینب و ارباب چه غوغا شده است

گـفـت اربــاب بـه زیـنـب قــمــرم مـی آیـد

دلـت آســوده کـه ســردار حــرم مــی آیــد

ناز این دلبر خوش چهره خـریدن دارد            گلِ بوسه ز لبـش بَه که چه چیدن دارد

حـیدر از لعل لـبـش میل مکـیـدن دارد            ماه و خـورشید در این ثانیه دیدن دارد

شـیـر با شیرِ خودش لـرزه به دنیا انداخت

گـل بـوسـه به روی چـهـرۀ سـقـا انـداخـت

جامه ای دوخته مادر، چه به او می آید            واژۀ یـاس مـعـطــر چـه بـه او مـی آیـد

رفـتـه بر شانۀ حـیـدر؛ چه به او می آید            نام فـرمـانـده لـشـگـر چـه به او می آید

آمـده درس ادب را بـه جــهــان بـاب کـنـد

زَهــرۀ دشـمـن خـود را به رجـز آب کـنـد

حـلـقـۀ دار جـنـون بر سـر گـیـسو دارد            بَه چه تیغ کجی این طفـل به ابرو دارد

بازوانش چو علی قـدرت و نیـرو دارد            چون که یا فاطمه را نقش به بازو دارد

روی پــیــشـانـی خــود نــور ولایـت دارد

یـل مـولاست که این گـونه شجـاعـت دارد

ساقی از دست خودت جام می ناب بده            تـیـغ بـردار و کمی پـیـش پـدر تاب بده

خواب راحت به دل و دیده بی خواب بده             قـوّت قـلـب تو به زینب و اربـاب بـده

عـجـبـی نـیـست تو را قـبـلـۀ حـاجـات کنند

هـاشمـیـون همه شـان بر تو مبـاهـات کـنـند

آمدی تا بـشـوی در همه جا یار حـسین            لحظه لحظه بشوی محرم اسرار حسین

قبل اکبـر تو شدی یـوسف بازار حسین            تو فقط گشته ای عباس عـلـمدار حـسین

پـا بـکـوبـی هـمـۀ ارض و سـما می لـرزند

تو چه کردی که همه از غضبت می ترسند

در سیاهی زمین روی چو ماهت کافی ست            تا که والیل شود موی سیاهت کافی ست

علی اکبر که بَرت هست سپاهت کافی ست            تیغ بگذار زمین نیمه نگاهت کافی ست

برق چشمت بکـند کار دو صد خـنـجـر را

آمــدی زنــده کــنــی واژه یــا حـــیــدر را

بـا غـلامـی شما بـوده که عـزّت داریـم            از شما درس وفاداری و غـیرت داریم

هر چه داریم ازین گوشه چشمت داریم            دور ایــوان شـمـا مـیـل زیـارت داریـم

ما که عـمـری ست گرفـتار گرفـتار تـوأیـم

کـاش هــر روز بـبـنـیـم کـه زوار تــوأیــم

جـان عـالـم بـشـود کـاش فـدای دسـتـت            پــادشــاه اسـت بـه والله گــدای دسـتـت

بـاب حـاجـات شـده نـام عـطـای دستت            روضه ها خوانده ام ای یار برای دستت

روز محشر که شود دست تو نزد زهراست

دست تو روز قیامت که شود شـافع ماست

: امتیاز
نقد و بررسی

 ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر ابیات اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین ابیات زیر کنید.

ناز این دلبر خوش چهره خریدن دارد            بوسه از لعل لبش بَه که چه چیدن دارد

حیدر از لعل گـلش میل مکـیـدن دارد            ماه و خورشید در این ثانیه دیدن دارد

با توجه به مستند نبودن داستان بوسیدن دست حضرت عباس در هنگام تولد و .... بیت زیر تغییر داده شد

شـیـر با شیرِ خودش لـرزه به دنیا انداخت       گـل بـوسـه به روی بـازوی سـقـا انـداخت

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید

ما که عـمـری ست گرفـتار گرفـتار تـوأیـم       کـاش یـک روز بـبـنـیـم کـه زوار تــوأیــم

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : قصیده

خانۀ شیـر خـدا امشب پُـر از نـور خـداست         الـبـشـاره لـیـلـۀ مـیـلاد مـصـبـاح الـهـداست

بر سر دوش نـبی، شمس ولایت جـلـوه گر         پیش روی فـاطمه، مـرآتِ حـسنِ ابـتـداست


فـاطمه آورده فرزندی که در قـدر و جـلال         هم محمد هم امیـرالمؤمنـیـن هم مجـتـباست

چشم ثـارالـلـهـیـان روشن به میـلاد حـسیـن         کام حزب اللهیان شیرین که این عید خداست

گـام گـامِ مـقـدمـش، رشک گـلستـان بهـشت         عضو عضوِ پیکرش، اوراق صنع کبریاست

این همان مصباح دست غیب رب العـالمین         این همان قرآن روی قلب خـتم الانـبـیـاست

چشم نه، لب نه، جبین نه، حنجر و رخسار نه         پای تا سر غرق در گلبوسه‌های مرتضاست

با وجـود آنکه نَـبـوَد رحـمت حق را حـدود         این نمـای رحـمـت بی حـدِّ ذات کـبـریاست

سبط احـمـد، نجـل حـیـدر، آرزوی فـاطـمـه         خون قرآن، اصل ایمان، قلب دین، روح دعاست

قـطـره‌ای از بحـر لطفـش چـشمۀ آب حیات         ذره‌ای از خاک کویش درد عالم را دواست

وصف او بـایـد کسی گـویـد که قـرآن آورد         مدح او باید کسی گوید که او را خونبهاست

هر چه می‌بینم جمالش را، نبی پا تا به سـر         هرچه می‌خوانم ثنایش را،علی سرتا به پاست

هر سری تقدیم جانان گـشت، خـاک پای او         هر دلی جای خدا گردد، بر او صحن و سراست

هرچه از او خواست ذات پاک حق تقدیم کرد         درعوض او ازخدای خویش بگرفت آنچه خواست

من نمی‌گویم، نمی‌گـویم، خـدا باشد حـسیـن         لیک گویم گر خدایی از خدا خواهد، رواست

خـواهـر مـظـلـومـۀ او مـادر آزادگـی است         تـا قـیـامـت بر هـمه آزاد مردان مـقـتـداست

اصغری دارد که ذبح اکبرش خوانند خـلـق         دختری دارد که دست بسته‌اش مشکل گشاست

مادری دارد که در قرآن، خـدا مدّاح اوست         مدح او تطهیر و قدر و فجر و نور و«اهل‌أتی» ست

قـامـتـی دارد، قـیـامت گوشه‌ای از سایه‌اش         صورتی دارد که در چـشم محمد دلـرباست

بـازویـی دارد چـو بـازوی امـیـرالمـؤمنـین         هیبتی دارد که گویی خود علی مرتضاست

روز محشر ذکر کـل انـبـیـا یا فـاطمه است         فـاطـمـه گوید خـداوندا حسین من کجاست؟

او بُوَد فُـلک نجات و لـنگرش دخـت عـلـی         این نباشد کفر اگر گویم خـدایش نـاخـداست

شـهـریـار کـشـور دل‌ها «حسین بن عـلی»         زادۀ ام‌الــبــنــیـن فــرمــانـدۀ کــل قــواسـت

آنچه در عـالـم گنه کار است در روز جـزا         گر خدا بخشد به یک موی حبیب او به جاست

گرچه حتی روز محشر چشم زهرا سوی اوست         هر شب او واقعه، هر روز او روز جزاست

ایـنکه خـنـدانـیـم و گـریـانـیـم در مـیـلاد او         می‌کـند ثـابت، گِـل ما از زمین کـربـلاست

آنکه سر سازد نثار دوست، از عالم سر است         کشتۀ محبوب را گر کشته پنداری خطاست

مرگ در بستر بُوَد بر عاشق صادق حـرام         این مـعـمـا را کسی دانـد که با ما آشنـاست

شور ما شور شهادت، شوق ما شوق وصال         زخم ما یاری رحـمت، خون ما آب بقـاست

من ز خـون دل نـوشـتـم بـر جـبـیـن آسمان         هرکه فانی در ره حق نیست، پایانش فناست

قبر: کعبه، رکن: مقتل، تربت عشاق: حِجر         مضجع من «مروه» و ایوان عباسم «صفا» ست

گو یکی گـردند خـلـقـت از بـرای قـتـل من         قـامـتـم تـنـهـا برای خـالـق یـکـتـا دوتـاست

آب را بـر روی مـا بـسـتـه نـمـی‌دانـد عـدو         حـنـجــر مـا تـشـنــۀ آب دم تــیــغ بــلاسـت

وصل جانان از دم شمـشیـر می‌آید به دست         این همان معـنای رمـز «البـلاءُ لِلولا»ست

میثم این مصراع را با خط خون باید نوشت         رأس ما از تن جدا شد، دوست کی از ما جداست؟

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ای که در مقـدم تـو بـاد صبــا گُل ریزد           پیـک شادی به نثارت همه جا گُل ریزد

شب میلاد تو عالم اگر عـطرآگیـن است           جبـرئیل از در و از بام و هوا گُـل ریزد


ای گُـل سـرسبـد گلشـن زهـرا، جـبـریل           گر به پـای تو نـریـزد به کجـا گُل ریزد

فطـرس از مقـدم تو شکـر خدا می گوید           بال بگشوده و بر ارض و سما گُل ریزد

خبـری گر ز جمال تـو به یـوسف برسد           ز سرشک شعف خود همه جا گُل ریزد

هر کسی نقش ببنـدد به لبش نام حـسیـن           گـوئی از شـاخـۀ پُـربـار وفـا گُـل ریـزد

ای بقـا یـافتـه دین از تو، به پـاس قدمت           خـضـر پـیـوستــه لب آب بـقـا گُل ریزد

احترام حرم از منزلت و حُرمت توست           هاجر از شوق تو در سعی و صفا گُل ریزد

هـر زمـانی کـه بـه محـراب نیـایش آئی           روی سـجّــادۀ مـحـراب دعـا گُـل ریـزد

گلفروش چمن عشقی و غیر از تو چه کس           در ره دوست گــه رنـج و بـلا گُل ریزد

تُربت حاهر و ایثار تو از بس خوشبوست           گوئی ازخاک تو در کرب وبلا گُل ریزد

می چکـد گر که ز چشمان وفائی اشکی           به روی خاک تـو بـا اهـل ولا گُل ریزد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : علی سپهری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مربع ترکیب

امشب ز خـدا رحـمت جـانـانـه رسیـده           جـبـریل خبـر کرده که دُردانـه رسیـده

هر کس که به پشت در میخـانه رسیده           از زیـر لـبـش نـالـۀ مـسـتــانـه رسـیـده


جز سـاقی خود با همه بیگـانه ام امشب

"زنـجـیـر بیـارید که دیـوانـه ام امشب"

هر کـس که شده عـاشـق دلـدار بـیـایـد           هـر غـمـزدۀ بی کـس و بـی یـار بیـاید

گـویـیـد به هـر عـبـد گـنـهـکـار بـیـایـد           ابـلـیـس طـمـع کرده که این بـار بیـاید!

فـطـرس به تمنـای نگـاهـی شده راهی

پر سـوخـته تا درگه شاهی شده راهـی

تا دیـده نـبـی آن رخ تـابـنـده و مـه رو           گـل کرده به روی لب او نغـمـۀ یاهـو!

دل بُـرده پـسر از پـدرش بـا خـم ابـرو           از یمن قدومش شده در عـرش هـیاهـو

او مـظـهـر تـابـنـدۀ احـسان قـدیـم است

الحق که حسین است!رحیم است و کریم است

عاشق همه جا ذکر لبش نام حسین است           ورد سحر و نان شبش نام حسین است

چشمش که بگرید سببش نام حسین است           اصلا همۀ تاب و تبـش نام حسین است

با اسم حسین است که دردم شده درمان

با ذکر حسیـن است شفا بحر مریضان

هم در حرمش ذکر و دعا مست کننده است           هم تربت قبرش به خدا مست کننده است

عطر حرم کرب و بلا مست کننده است           مثل سحر صحن رضا مست کننده است

مـسـتـانـه بـخـواهـیـد که دلـدار رسـیده

عـشـق نــبـی و حـیــدر کـرار رسـیـده

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدتشبیه کردن امام به پیمانه صحیح نمی باشد

امـشب ز دل مـیـکـده پـیـمـانـه رسیـده           جـبـریل خبـر کرده که دردانـه رسیـده

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : محمد علی بیابانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

گوش جانم چشم بر راه صدای دیگری ست         پای دل سر در هوای ماجرای دیگری ست

گرچه خیلی ها به ظاهر کربلا هستند لیک         باطـنـا امشب مدینه کـربـلای دیگری ست


چار تن از پنج تن در گرد یک گهواره اند         در دل گهواره هم اهل کسای دیگری ست

خنده گریه خنده گریه خنده گریه خنده اشک         بیت مولا غرق اشک و خنده های دیگری ست

شیر از انگشت های وحی می نوشد حسین         سبط پیغمبر غذایش هم غذای دیگری ست

آمد آن کان عطا، کهف الورا؛ خـون خـدا

او بُـوَد آئــیــنـۀ حُـسـن جــمــال کــبـریــا

عشق او جاری ست حتی در مرام اهل بیت         می توان فـهـمید این را از کـلام اهـل بیت

ساغـر لبهای هر معصوم می گوید حـسین         بسکه لبـریـز است نام او ز جـام اهل بیت

هم شتـابش بـیـشتـر هم اینکه جایش بیشتر         کـشتی اش هم فـرق دارد با تمام اهـل بیت

در نهایت جمع خواهد گشت با نام حـسین         سفره ای که پهن می گردد به نام اهـل بیت

روز و شب بر او درود حق درود اهل بیت         روز و شب بر او سلام حق سلام اهل بیت

گفت پیغمبر حسین از من بُوَد من از حسین

پس بُوَد او بر تمام اهل بیت نور دو عـین

تا که میخوانم تو را هر دیده می بارد تو را         از خدا دیگر چه خواهد هر کسی دارد تو را

در روایت هست هر که دوستش دارد خدا         در دلش چون داغی ازیک لاله می کارد تو را

عشق را از هر کسی از اهل دل پرسیده ام         از گریـبانش چنان خورشید می آرد تو را

ما نه؛ فـرزند پـیـمبر می شود قـربـانی ات         هستی اش را می دهد تا که نگه دارد تو را

جـامـه ات را آسـمـانی ها عوض کردند تا         سـخـتـی رخت زمـیـنـی ها نـیـازارد تو را

زینت دوش نبی! عرش است جای پای تو

سینـۀ پیغـمبر است و قـلب زهـرا جای تو

اشک می ریزیم و با ذکرت عبادت می کنیم         باز هم از راه دور عرض ارادت می کنیم

ما همه بیمارهای دوری از شش گوشه ایم         بین هیئت ها ز یکـدیگـر عـیـادت می کنیم

زودتر راحت کن از درد فراقت خـلـق را         ما به این دوری مپنداری که عادت می کنیم

عــالــم نــوزادی مـا فــرق دارد بـا هــمـه         ما بـرایت گـریه از وقـت ولادت می کـنیم

هر غـمـی دیـدیم، فرمودند فـابک للحـسین         بعد از آن هرجا غمی دیدیم یادت می کنیم

دوستت دارم من ای در جسم عالم جان حسین

آذری میخوانمت: جانیم سنه قربان حسین

: امتیاز
نقد و بررسی

ترکیب بند شعری است که در پایان هر غزل یک بیت برگردان با قافیه ای متفاوت آورده میشود که در بند اول و دوم این شعر آورده نشده است لذا ابیات زیر برای رفع این نقیصه اضافه شد

آمد آن کان عطا، کهف الـورا؛ خـون خـدا         او بُـوَد آئــیــنـۀ حُـسـن جــمــال کــبـریــا

گفت پیغمبر حسین از من بُوَد من از حسین         پس بُوَد او بر تمام اهل بیت نور دو عـین

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعول قالب شعر : غزل

تـو را آفــریـده که خـود را بـبـیـنـد            تـجــلـی أســمــای حـسـنــی بـبـیـنـد

خودش از ازل خیره ات بود و حالا            زمـانـش رسـیــده کـه دنـیـا بـبـیـنـد


تـو آن کـنـز مـخـفـی بـالا نـشـیـنـی            که تـنـهـا تو را ذات أعـلـی بـبـیـنـد

تــحـیــر فــتــاده بـه جـان مـلائـک            خــدا را بـبـیـنـد؟ شـمـا را بـبـیـنـد؟

بدون سبب نیست بر سـاق عـرشی            تـو را دوست دارد که بـالا بـبـیـنـد

دلش تنگ عرش است زهرا و هر شب            مـیــان جــمــال تـو أسـمـاء بـبـیـنـد

به هـر کـس نگـاهت بیـفـتـد، یقـیـنا            اگـر کــور بـاشد چـو بـیـنـا بـبـیـنـد

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : حسین ایزدی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

آیات عاشقی است که تـنـزیل می شود            یس و مریم است که تـرتـیـل می شود

کوثر و مُلک بوده و والفجر هم رسید            قرآن فاطمه است که تکـمـیل می شود


سبِّـح بحـمـد ربِّـک یا مـرتضی عـلـی            با این پسر ز شأن تو تجـلـیل می شود

کشتی عـشق او که دلش را به آب زد            دوزخ یقـین نمود که تعـطـیل می شود

بسم خدای فجـر و قسم بر لـیـال عشر            کانون عاشقی است که تشکیل می شود

إنــی أنــا الـغــریــب زمــان ولادتـت            با سـرخـی گـلـوی تو تـأویـل می شود

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

مـیـلاد ابـی عـبـدالله، دلـهـا غـرق سُـرور           نازل شد به حریم حق، امشب سورۀ نور

آمد گـل پسر زهـرا ** خورشید دگر زهـرا ** نـور چشم تر زهـرا


سـیّـد الـشّـهـدا

آمده خون خدا؛ یوسف خیرالنسا؛ نور مصباحُ الهُدی؛ گشته عالمتاب

سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب

*******************************************

امشب دامن زهرا شد، رشک باغ بهشت           حق، آب و گِل این گُل را، با نورش بسرشت

عالم سائل احسانش ** هستی، واله و حیرانش ** هر عطری ز گلستانش

جان ما به فداش

سر زده صبح سحر؛ نور خورشید و قمر؛ آمده جان پدر؛ دلبر مادر

سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب

*******************************************

می گیریم همگی با این، شـور و حال دعا           از دست عـلـی و زهـرا، امـشب کـربـبلا

شعبان ماه سُرور ما ** ماه مـولِد این مولا ** باشد وعـدۀ مشـتـاقان

صحن خون خدا

جاری اشک از هر دو عین؛همچو اهل عالمین؛ بر لب ما یا حسین؛ تا نفس داریم

سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ سیّدی مولاحسین؛ مهربان ارباب

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

قلب زهـرا شد با شـعـف همراه            آمـــده  جــشــن عـــیــد ثـــارالله

نور مصباح الهدی خوش آمدی            یا سفـیـنـة الـنّجـاة خـوش آمـدی


کوثـر و حـمد و قارعَة            رحـمـة اللهِ الـواســعَـة

لالـۀ گــلـشـن زهــرا و حــیــدر            نــور دیـده و عـزیـز پــیـغــبــر

ذکر زیـبای تو را بر لـب داریم            با خـمـیـنـی و شهیدان و رهـبـر

یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )

************************

بـهـر تـوبـه کن، جـمع ما امـداد            فـطـرس دل هـا، را نــمــا آزاد

گرچه آلوده به جر و عصیانـیم            تا ابـد خـاک حـریمت می ما نیم

ما قطره ایم، تو دریایی            ما بنـده ایم، تو مولایی

عجز ما و کرمت ارباب ارباب            چـشـم ما و قدمت ارباب ارباب

مُحرم و دربه در عـشق تـوأیـم            کعـبـۀ ما حـرمت ارباب ارباب

یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )

************************

فـوق عـرش حق خاک کوی تو            بـوسـه زد احـمـد بـر گـلـوی تو

بـشـنـو ای تـجـلّی حُـسن سـرمد            نـغــمـۀ حـسـیــنُ مـنّـی احــمــد

هستی صاحب لوی حشر            والـفـجـر و لَیـالٍ عَشر

ای امـیـد ما هـمـه خـوش آمـدی            آیـه هـای محـکـمـه خـوش آمدی

بـه أبـی انـت و اُمّــی یــا مــولا            نـور چـشـم فـاطمه خوش آمدی

یا حسین حسین حسین؛ یا ثارالله (۶ )

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

پخش سبک  

ماه رسول خدا؛ شد پر نور و ضیا            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا

آمـده دلـبـر مـا؛ سیّـد و سَـروَر مـا            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا


تو آسمانِ ولایت کرده طلوع خورشید و ماه

عـالَـم بـهـاران شـده از نــور جـمـال ثـارَالله

آمــده شـــاه تــمـام عـالــمـیـن            اشک شوق ما روان شد از دوعین

ذکر کـلّ عـاشـقـان امشب اینِ            سیّـدی ابـی عـبـدالله الـحـسیـن

یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)

******************************************

آمده نور جلی؛ نـور دو چشم عـلی            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا

جوش و خُروش نبی؛زینت دوش نبی            آمــده دنــیــا؛ عــزیــز دل زهـــرا

سبـط نـبـیّ مـرتـضی حـضرت ثـارالله مـدد

ای یـوسـف خـیـر الـنّـسا یا ابـا عـبـدالله مدد

مصطفی نموده همچون گل بویت            عالمی معتکـف عـشق رویت

یـاد آن مـصـائب و آن بــلایـا            بوسه زد گریه کُنان بر گلویت

یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)

******************************************

کعـبه جود و عطا؛ قـبـلـۀ اهـل ولا            یــا ثـــارالله؛ مـــدد ابــی عـــبــدالله

شدی در اوج بلا؛ فـنای عشق خدا            یــا ثـــارالله؛ مـــدد ابــی عـــبــدالله

کــربــلای تـو آقـا بـهـشـت کـلّ عــالـمـیــن

کِی میـشه قـسـمـتم آقا غـروب بین الحرمین

مـسِ دلم رو کُن طلا یا ثارالله            شدم اسیـر و مـبـتـلا یا ثـارالله

کن یه عـنایتی به ما یا ثـارالله            که جان بدیم تو کربلا یا ثارالله

یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا؛ یا حسین یابن الزّهرا(۲)

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

آمده سُرور قلب مصطفی، به علی نور عین          رهبر و سَروَر و کُلّ کائنات، گل زهرا حسین

آمده سلطان کـربـلا          آمده عشق خودِ خدا


دشـمــن آل اُمـــیّــه          شـاه دین ابا الـرّقـیّه

گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )

********************************

خانۀ امیر مؤمنان شده، غرق دُرّ و گوهر          میزند خنده نبی به صورت، زهرا و حیدر

جلوۀ مهتاب مبارکه          مقدم اربـاب مبارکه

همه با شوق و تمنّـا          تهنیت بگیم به زهرا

گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )

********************************

دشمن خون خدا پـلیـد و بد تر از اهـریـمنِ          گفته مصطفی من از حسینم و، حسین از منِ

مرغ قلبم روی بوم تو          دیده ام فرش قدوم تو

ای گل لاله گـل یاس          ای تمام عشق عبّاس

گل فاطمه حسین جان؛ گل فاطمه حسین جان ( ۲ )

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک ۱              پخش سبک ۲  

خانۀ زهرا و علی؛ گشته پر از مهر و صفا          سر زده خـورشید رخِ؛ سَـروَرِ خیـل شُهدا

آمده آنکَس که بُوَد؛ فاطمه را نـور دوعـین          میشنـوم از همه جا؛ ذکر حـبیبی یا حسین


کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین

**************************

گشته چراغان، ز شعف؛ مُلک خداوند جلیل          مَحوِ رُخَش یوسف و هم؛ عیسی و موسی و خلیل

جلوۀ گـلواژۀ صبر؛ واله و بی تاب حسین          سر زده در لیلۀ دل؛ روی چو مهتاب حسین

کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین

**************************

دل بَرَد از فوج مَلک؛ خنده و هم شیوَن تو          ای پسر شیـر خـدا؛ دست من و ودامن تو

بهـر سفـر تا به خـدا؛ بی مدد و توشه منم          از کرم و لطف خدا؛عاشق شش گوشه منم

کعبه دلها یا حسین؛ ای گل زهرا یا حسین

: امتیاز

سرود ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سرود وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک  

شده آوای لبهای؛ همـۀ اهل عـالـمین            السلامُ علیکَ یا؛ ابا عبدالله الحـسیـن

آمدی ای نـور کـوثر            فرزند زهرا و حیـدر


خوش آمدی یا ثارالله            مــدد یــا ابـاعــبـدالله

*************************

جلوه گر شد قنداقه ات؛ای تجلّی انّـما            مثل قرآن بر دستانِ؛حضرت ختم الانبیا

آیات رحمت سوی تو            کـعـبـۀ دلهـا کـوی تو

خوش آمدی یا ثارالله            مــدد یــا ابـاعــبـدالله

*************************

ای اسیری بر عشق تو؛ اوج آفاق حُریّت            فُطرسِ دل را کن رها؛ از گناه و از معصیت

اهل هدایت کن ما را            یـار ولایت کن ما را

خوش آمدی یا ثارالله            مــدد یــا ابـاعــبـدالله

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترجیع بند

امشب دوباره عشق را تحـکـیـم کردند           با دست حق نقـشی دگر تـرسیـم کردند

یک دسته گل دادند بر زهرا و حـیـدر           از فاطمه وز مرتـضی تـکـریـم کردند


دُردانـه های آفـریـنـش شــوق خـود را           با فـرشیـان و عـرشیـان تـقـسیـم کردند

این است آن انسان که در عـرش الهی           خـیـل مـلائـک پیش او تعـظـیـم کردند

می خواستم پرسم که میلاد چه نوری است           کامشب به آل مصطفی تـقـدیـم کـردند

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

آن شب ملائک ز آسمان ها نـور دیدند           از آسـمـان ها تـا مـدیـنـه پـر کـشـیـدنـد

سـجـادۀ شـکـر و دعـا را پـهـن کـردند           وقـتـی طـنـیـنِ بال فـطـرس را شنـیدند

با عرض تـبریک و درود حق تـعـالی           در مـحـضـر پـیـغـمـبـر اکـرم رسیـدند

اذن ورود خــانــۀ حــیــدر گـرفــتــنــد           در دست زهرا گوشوار عـرش دیـدنـد

وارسـتـگـان عـشـق در مـیـلاد آن گـل           وقتی که از جام وصالش می چـشیـدند

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

تـنـهـا نه مه مـحـو نـگـاه روشنـش بود           خورشید هم یک خوشه چین از خرمنش بود

آفـاق پُـر شـد از شـمــیـم لالـه، آن گـاه           هستی بهشت عـشق از عطر تنـش بود

این بـاغـبـان عـشـق و ایثار و شهـادت           یک بـوستان لالـه به روی دامنـش بود

بر صد هزاران تاج گل هم برتری داشت           دستی که هم چون طوق گل برگردنش بود

وقـتـی که همراه نـسـیـم صبـحـگـاهـی           روح الامین غرق نوازش کردنش بود

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

امشب خدا در عرش او را میهمان کرد           از او پـذیـرائـی مـیـان آســمــان کــرد

او را نـشـانِ شـب نـشـیـنـان فـلـک داد           خاصان درگه را دوبـاره شـادمان کرد

در مصحف نورانی خود تا به محـشر           نـام هـمـیـشه سبـز او را جـاودان کـرد

گل های دیگر گر به رنگ یاس بودند           در لاله زار عشق او را ارغـوان کرد

بـا خــلــقــت نــور حــسـیـن آل طـاهـا           امشب که عشق و معرفت را ترجمان کرد

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

امشب شب اعجاز صورت آفرین است           فصل شکـوفـائـی ایمان و یـقـیـن است

ای دل شب نـورست وین نـور هـدایت           بر رهـروان حـق امـام راسـتـیـن است

با این همه قدر و جلال او عجب نیست           گهواره جنبانش اگر روح الامین است

منزلگه و قدر و مقـامش آسـمانی ست           یک چند روزی گر چه مهمان زمین است

امـشب که از نـور ولایـت روشـنـم من           امشب که با یادش دلم خلوت نشین است

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

ای تـشـنگـان عشق؛ او آب حیات است           سـر مـنـشـأ خـیـر تـمام کـائـنـات است

گر در مـسـیـر نـهـی از منکـر قدم زد           احیاگر امر به معروف و زکـات است

تـسنـیـم و زمـزم تشنـۀ لعـل لب اوست           کی تشنۀ یک جرعه از آب فرات است

می گفت پیغمبر «وفائی» کاین حسینـش           نور هدایت هست و کشتی نجات است

گر چه شب میـلاد او گـفـتم ز مدحـش           گر چه ز قدر و جاه او ادراک مات است

دیدم جهان پُر از فروغ زیب و زین است

هستی پُر از عطر دل انگیز حـسین است

: امتیاز

مدح و ولادت امام حسین علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

نـوری به نسل سـاقی کـوثـر اضافه شد           مـاهـی به روی دامن مـادر اضافـه شد

مـولـودی آمـده کـه ز یــمـن وجــود او           بر رزق سفـره ها دو برابـر اضـافه شد


وقتی که پا به روی زمین زد خدای عشق           از این به بـعـد واژۀ نـوکـر اضـافه شد

امــروز بـا ولادت اربــاب یـک نــفــر           بر شـافـعـان عرصۀ محـشر اضافه شد

از مـعـجـزات نـور وجـود حـسیـن بود           بر بـال های فـطـرس اگر پر اضافه شد

بـا دیـدن حـسیـن، حـسـن افـتـخـار کرد           بر مـیـوه هـای قلب پـیـمـبـر اضـافه شد

این شد که ما به نان و نوایی رسیده ایم

از بـرکـت حسیـن به جـایـی رسیـده ایم

از آسمان به سوی زمین این نـدا رسید           مـژده به هـم دهـیـد که خون خدا رسید

تـکـمـیـل شد حدیث بلـنـد رسـول عشق           یعـنـی که تک سـتـارۀ اهـل کـسا رسید

در ازدحـام خـیـل گـدا مـی شـود شـنـیـد           سـلـطـان عـشـق، پـادشه کـربـلا رسیـد

حال و هـوای مستی ما بی دلیـل نیست           امشب حـسـیـن فـاطـمه ارباب ما رسید

جـذب خـودش نـمـوده تـمـامی خـلق را           مـثـل پـیـمـبـری که ز غـار حـرا رسید

امشب تـبـرکی ز درش خـاک می بـرند

آنـان که هر کدام به قـومـی پـیـمـبـرنـد

حـسـاس بـود فـاطـمـه بر گـریه های او           بر بـوسـۀ نـبی به تن و دست و پای او

پـروانـه های سـوخـتــۀ دور شــمــع او           جـبـریـل مـی شـونـد هـمـه از دعـای او

صـدهـا مـسـیـح دم همه بیـمار او شدند           حـلـقـه زدنــد بـر در دار الــشـفــای او

ثابت شود به خلق ازل تا ابـد که نیست           خــاکـی شـبــیـه تـربـت کــربــبـلای او

ما که بهشت را هـمگی لـمـس کرده ایم           هر شب میان گریه و در روضه های او

وقتی که ذره پروری اصل صفات اوست

پس سینه زن شدن یکی از معجزات اوست

بر سیـنه غیر نـام تو را حـک نمی کـنیم           از بین سینه عشق تو را دک نمی کـنیم

هر کس که در مقابل تو صف کشیده است           ما به حـرامـزادگی اش شـک نمی کـنیم

خود را به پیش هیچ کسی جز خود شما           آقا به جان فـاطـمـه کوچک نمی کـنـیـم

ما سیب سرخ سینه خود را حسین جان           با معصیت به عـشق شما لک نمی کنیم

لطف تو بود بر دل مـسـکـیـن پـنـاه داد

ما را رقـیـه ات سـر این سـفـره راه داد

آن دخـتـری کـه فـاطـمـۀ کـاروان شـده           آن که سه سال داشت ولی قد کمان شده

از آن زمان که رأس تو را روی نیزه دید           مانند عمه جان خودش روضه خوان شده

جان داد و در عوض ز لبت بوسه ای گرفت           از آن لبی که بـوسـه گه خـیـزران شده

طفل سه ساله ای که پر از خار شد تنش           از بس دویـده اند پـی اش نیمه جان شده

در مجـلـس یزید که حرف از کـنیز شد           زهـرای کـاروان تو سخت امتحان شده

امشب تو آمدی و به ما اشک می دهـند

ما تشنه ایم و باده از آن مشک می دهند

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

مـولـودی آمـد و نـمـک نـان خـلـق شـد           بر رزق سفـره ها دو برابـر اضـافه شد